مطالب این وبلاگ نظرات شخصی من است مگر صراحتا منبع آن ذکر شده باشد برای شناخت بیشتر از من به "درباره ی وبلاگ" مراجعه کنید

عشق آخر







کجاست اون دختری که وقتی موهاش رو با حرکت سرش می اندازه یک طرف

چون مردی را محو تماشای خودش ببینه لبخندی دلنشین رو لباش بشینه؟



دختری که براش اهمیتی نداشته باشه کسی از دیدن بدن ظریفش لذت ببره

دختری که روح بزرگش توی حجاب طاقت نیاره و

بخواد همه عالم ببینند که چقدر زیبا و دلرباست


دختری که مردها را هیز و هرزه نمی دونه و بهشون اعتماد داره

دختری که وقتی کسی رو دوست داشته

با تمام وجود هر چی داشته به پای عشقش ریخته

و هیچ چیز رو از معشوقش دریغ نداشته


دختری که راحت بشه دلشو رو بدست اورد

و تا بحال عاشق دهها نفر شده باشه

عاشق مردان چرب زبون و فریبکار 

که قدر عشق اون رو ندونسته باشن

و رهاش کرده باشند

نه من دختران حسابگر و عاقبت اندیش را دوست ندارم

هرم مازلو

متاسفانه محرومیت جنسی یک بلای بزرگ جامعه ماست و این رو باید اضافه کرد به نگاه بدی که نسبت به هر گونه تلاشی که دلسوزان برای حل این مشکلات می کنند
توجه می دهم شما را به اینکه سکس چگونه  شرط سلامت روان است و چرا کسی که به مراحل متعالی انسانی رسیده باشد تلاش می کند به دیگرا نبگوید که چرا محرومیت جنسی ایشان برای خودشان و جامعه مضر است 











هرم مازلو



نوشته ی سنجاقک




مازلو نیازهای اساسی انسان را در یک هرم جای داده است که دارای 5 طبقه است. طبقات پایین‌تر هرم نیازهای حیاتی‌تر و ساده‌تر و طبقات بالاتر نیازهای پیچیده‌تر ولی کمتر حیاتی را نشان می‌دهند. نیازهای طبقه‌های بالاتر فقط وقتی مورد توجه فرد قرار می‌گیرند که نیازهای طبقه‌های پایین‌تر برطرف شده باشند.



هرگاه فردی به طبقه‌ بالاتر حرکت کرد، نیازهای طبقه پایین‌تر چندان مورد توجه اصلی او نخواهد بود. اگر هم به صورت موردی به یک نیاز در طبقه‌های پایین‌تر احتیاج پیدا کند به صورت موقتی اولویت آن نیاز را بالا می‌برد ولی هرگز به صورت دائمی به طبقه پایین‌تر باز نمی‌گردد. به عنوان مثال یک شخص موفق از لحاظ تجاری که کارش را نیز دوست دارد در صورتی که مبتلا به سرطان شود (نیاز طبقه پایین: سلامتی) وقت و انرژی زیادی را برای بهبود یافتن صرف می‌کند، اما همچنان به کار و موقعیت‌اش به عنوان یک فرد موفق خواهد بالید و احتمالا در صورت توان به کارش باز خواهد گشت.

مرام کامیابی






اگر از من بپرسند:

هدف انسان در زندگی چیست ؟

در یک کلام میگویم :

" کامیابی ".


و هر که بگوید یعنی چه ؟ خواهم گفت :

کامیابی همان است که من از آن لحظه ای که بدنیا آمدم در فراغش گریستم

و تاکنون فقط به دنبال آن بوده ام

و تا لحظه مرگ نیز هموست که مرا هدایت خواهد کرد.

هر جا در تشخیص آنچه آنرا به خطر می اندازد
با آنچه که به ظاهر مرا به وصالش میرساند اشتباه کردم ،
سخت متضرر و زیان کار شدم.

زیباترین و بیناترین دختر ایران




نامه ای به آمنه بهرامی


فرهنگ حجاب برای ما جز نفرت بین زن و مرد چیزی نداشته

در رابطه با موضوع قصاص با اسید!!!
 فردی که با پاشیدن اسید روی دختر دلخواهش آمنه بهرامی نو، وی را کور کرده و چهره اش را سوزانده، محکوم به قصاص از ناحیه هر دو چشم با ریختن قطرات اسید شده بود
قرار بود  این حکم در وهله اول به دست خود آمنه و در صورت امتناع، توسط متخصصان اجرا شود. مجید، دو سال پیش، به خاطر رد تقاضای ازدواجش از سوی آمنه، به جهره اش اسید پاشیده بود
آمنه برای مداوا به اسپانیا فرستاده شد، اما درمان وی موثر واقع نشد و در نتیجه وی و خانواده اش مجددا ً خواستار قصاص مجید شدند
آمنه حدود یک سال پیش به کسانی که از وی خواستار گذشتن از قصاص شده بودند، گفته بود زیاد ناراحت وی نباشید، او بر خلاف من بی حس خواهد شد و زیاد درد نخواهد کشید.
در فضاهای اجتماعی این موضوع جنجال فراوانی ایجاد کرد و به جرات اکثریت مردم بخصوص زنان و فمنیستها اصرار به اجرای حکم داشتند و تصور میکردند که با قصاص میشود جلوی تکرار این حوادث را گرفت 

این اولین بار بود که در تاریخ قضائی کشور برای اسید پاشی حکم قصاص صادر میشد و این به اصرار آمنه صورت گرفت حکمی که در آخرین ثانیه ها اجرای آن بخاطر گذشت آمنه ملغی گردید

آمنه مدعی است که از ابتدای پیگیری روند آن قصد اجرای چنین عمل شرم آوری را نداشته و فقط میخواسته هشداری بدهد به کسانی که ممکن است در آینده قصد ارتکاب چنین اعمالی را داشته باشند

البته مجید با این گذشت از پرداخت دیه معاف نشده و اکنون مقدار دیه خود چالش جدیدی را پیش روی امنه قرار داده 

چرا که دیه ی دو چشم یک مرد دویست ملیون تومان است که برای یک زن صد ملیون لحاظ میشود و آمنه به این ظلم آشکار معترض است 





آمنه دختر نازنین

 چه حرکت زیبا و جاودانه ای خلق کردی که دست خودت را به چنین جنایتی آلوده نکردی و
         وجدان عمومی و حیثیت یک ملت بزرگ را جریحه دار نکردی

  با بخشش تو و انصراف از  قصاصِ آنکه عمل جنایتکارانه ی اسید پاشی را نسبت به تو انجام داد
 وی به قعر چاه سیه روئی فرو افتاد و تا ابد اسیر بزرگواری و شفقت تو شد
  و قدر نشناسی او از بدنامی و فلاکتش کم نخواهد کرد.

  آیا تو کسی را که چنین خود را منفور تاریخ کرد انسان متعادلی میدانی و انتظار داری او بتواند عظمت روح تو را درک کند؟
اگر او چنین توانی داشت که هرگز اسیر   ندای ذهن بیمار خود نمی شد و چنین حرکت زشتی را رقم نمی زد
همان ندائی که مدام به او میگفت چاره ای ندارد جز اینکه انتقام دردی که میکشد از تو بگیرد

آمنه عزیزم 

حجاب و خشونت




چگونه فرهنگ حجاب و عفاف باعث 
افزایش خشونت در جامعه شده است؟





حجاب رفع مسئولیت از انسان است 

 زن در زیبا بودن و مرد در نجابت



در برنامه های روانشناسی خانواده به زنانی که بمورد آزار کلامی و یا فیزیکی
همسرانشان قرار گرفته اند توصیه میشود که از کارهائی که شوهرانشان را تحریک میکند
خودداری کنند این رویکردی است که نابخردانه بی مسئولیتی را ترویج میکند



زن وظیفه دارد زیبا و فریبا باشد

 و با حضورش توام با آراستگی و لطافت زنانه اش در جامعه ارامش, دوستی و صلح و صفا ایجاد کند

و مرد وظیفه دارد نجیب و اقا باشد و در حضور ایشان با ادب و احترام برخورد کند

اما  حجاب صورت مسئله را پاک میکند و زن را سوق می دهد که راحت طلبی پیشه کند

 و  این حق را برای مرد ایجاد میکند که بر غرائزش هیچ کنترلی نداشته باشد

اینچنین می شود که خشونت در جامعه بسط پیدا میکند

از یک طرف ما منابع لطافت و دوستی را در جامعه تحقیر کردیم و زشت خواستیم و از متن به حاشیه راندیم

و از طرف دیگر به مردان القاء کردیم که موظف نیستند بر نفس خود کنترل داشته باشند و مجازند اگر محرکی دیدند تحریک شوند



استمنا یا خودارضائی یک فرصت یا تهدید؟

این نوشتار صراحت دارد که خودارضائی نه تنها مضر نیست
بلکه به عنوان یک راه کسب مهارتهای جنسی و همچنین روشی
تضمین شده برای رسیدن به یک رضایتمندی بی خطر در سکس می باشد

بحث این نیست که بخواهیم با توصیف مزایای خود ارضائی فقط بخاطر بهبود کیفیت زندگی مشوق آن باشیم
مسئله اینجاست که انسان در وضعیت نوجوانی و قبل از ازدواج و حتی در زمان تاهل خود چه بخواهد و چه نخواهد درگیر این عمل می شود مگر اساسا در خود این غریزه را نابود کند که خود فاجعه ای خواهد بود
اما آیا آنچه در مورد خودارضائی میدانیم ما را به سوی کامیابی رهنمود میشود؟

متاسفانه نتیجه آنقدر دهشتبار است که یک انسان متعهد به جامعه نمی تواند سکوت کند و اجازه دهد که نسلها بی دلیل نابود و یا اسیب دیده گردند حتی به قیمت دادن هزینه ی ورود به حریم ممنوعه 



فواید خودارضائی چیست؟

 در یک روال طبیعی و غیر بیمارگونه و غیر اعتیادی ، حداقل سودی که خود ارضایی دارد این است که مانع برقراری یک رابطه پر خطر جنسی از طرف شما می گردد.


اما کسانی که آگاهانه از این مهارت استفاده میکنند چه فوایدی کسب میکنند؟

۱- می‌تواند به وضعیت پایداری در سکس کمک کند. چیز ناجوری در تجربه نیست و‌به‌راحتی افراد می‌توانند حس کنند به‌چه‌چیزی احتیاج‌دارند.

۲- باعث می‌شود که آن‌ها بتوانند کشف کنند که چه چیزهایی می‌تواند تحریک‌شان کند. کدام‌یک از حالت‌ها آن‌ها رو به اوج می‌رساند و‌باعث ارگاسم بهتری برای‌شان می‌شود. هم‌چنین می‌توانند حس‌کنند که چه مقدار پایداری در وضعیت‌های مختلف دارند.

۳- آن‌ها می‌توانند که در طول خودارضایی خودشان‌را بشناسند و‌از نوع سکسی که لذت می‌برند اطلاع پیدا‌کنند. بدون مرز بودن این‌مورد آن‌ها‌را آزاد می‌گذارد تا بتوانند شیوه و‌نوع جنسیت و‌ارضای جنسی خود‌را بشناسند و‌پس از شناخت آن نیز دیگر در سکس سردر‌گم نخواهند‌بود که برای رسیدن به لحظات ارگاسم روحی باید به‌دنبال چه به گردند.

۴- آن‌ها می‌توانند به‌راحتی در مورد خودشان قضاوت‌کنند که‌چه‌چیزی از سکس می‌خواهند وازهمه‌مهم‌تر این‌که تا چه حد در سکس میانه رو یا تندرو و‌یا کندرو هستند. به‌راحتی با شناخت این مساله می‌توانند درک‌کنند که آیا شریک جنسی آن‌ها توان پاسخ‌گویی به آن‌ها‌را دارد یا خیر.

سه ساعت با يک سکسولوژيست



مطالب مفید حیف است که خوانده نشوند 
و باز نشر آن در هر فرصتی یک وظیفه است


  مصاحبه زیر کاری است از گروه اینترنتی کاپوچینو   و هیچ ارتباطی به من ندارد

گفتگو با دکتر افتخار به راه رفتن بر روی لبه تيغ می‌ماند، همان‌طور که ويرايش و تنظيم آن. يک سال پيش که پيشنهاد مصاحبه با دکتر افتخار در جلسه مجله مطرح شد، خيلی از اعضای تحريريه با اين مصاحبه مخالفت کردند. شايد خيلی از ما ته دلمان از کشيده شدن به حاشيه ابتذال می‌ترسيديم، شايد هم فکر می‌کرديم جامعه ما، حتی در اينترنت جنبه شنيدن چنين بحث‌هايی را ندارد. يک سال از آن موقع می‌گذرد و خيلی چيزها عوض شده، اما مهم‌تر از آن خيلی چيزها عوض نشده است و ما پس از يکی دو جلسه بحث به اين نتيجه رسيديم که انجام اين مصاحبه ضروری است. دکتر افتخار يکی از معدود افرادی‌ست که در ايران به مشکلات جنسی به شکل تخصصی می‌پردازد و در کلينيک سکسولوژی تهران وابسته به انستيتو روان‌پزشکی تهران کار می‌کند. گفتگوی ما بسيار صميمانه و در فضايی دوستانه صورت گرفت، اما ترجيح داديم به خاطر موضوع خاص مصاحبه، اين گفتگو را به شکلی متفاوت از گفتگوهای معمول کاپوچينو ويرايش کنيم. در اين مصاحبه عليرضا نيک‌نژاد، پرستو دوکوهکی، شيده بهمن‌يار، صنم دولتشاهی، حميد رضا نصيری، کيوان ارزاقی، نيما مظفری، بابک محيط، شانی شريف، سينا تابش و نگار شريف حضور داشتند.نظرات‌تان درباره‌ی اين مصاحبه و همچنين سوالات‌تان از دکتر افتخار را به اين آدرس ايميل کنيد: 

sexology@cappuccinomag.com 



*** 



کاپوچينو: اول از همه خودتان را معرفی کنيد. 

دکتر افتخار: مهرداد افتخار هستم. روان‌پزشک و عضو هئيت علمی دانشگاه علوم پزشکی ايران. محل کار اصلی‌م بيمارستان روان‌پزشکی ايران است و البته 2 روز در هفته هم در انستيتوی روان‌پزشکی تهران هستيم. در روان‌پزشکی در حيطه‌های اختلالات جنسی و اعتياد بيشتر از بقيه حيطه‌ها کار کردم و تجربه دارم. 



کاپوچينو: درس‌ش را با اين گرايش خوانديد؟ 

دکتر: در ايران دقيقا چنين گرايشی به شکل فوق‌تخصص وجود ندارد. در واقع در کل دنيا هم چند سالی‌ست که فوق‌تخصص اختلالات جنسی راه افتاده است. در حال حاضر در ايران اگر کسی بخواهد بعد از روان‌پزشکی عمومی ادامه تحصيل بدهد تنها می‌تواند در رشته اطفال ادامه تحصيل بدهد. منتها يکی از همکاران‌مان در زمينه اختلالات جنسی در خارج از کشور يک‌سری تجربيات داشته است. من هم به اين رشته علاقه‌مند شدم و به همراه همکاران‌مان شروع به کار کردن در اين زمينه کرديم. 



کاپوچينو: خوب پس به طور آکادميک شما درسی در اين زمينه نخوانده‌ايد؟ 

دکتر: نه به طور آکادميک هيچ‌کس در ايران نيست که همچين تحصيلاتی داشته باشد. 



کاپوچينو: پس تحصيلاتتان را گفتيد تا چه مقطعی ادامه داده‌ايد؟ 

دکتر: روان‌بزشک هستم. تخصص پزشکی. 






کاپوچينو: خوب، بهتر است به عنوان مقدمه کمی در باره سکسولوژی در ايران صحبت کنيد. 

جادوی مغالطه



جادوی مغالطه

مغالطه
با  بهره گرفتن از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

تعریف جامع مغالطه در ویکیپدیا






مُغالِطِه، سَفسَطه یا مَغلَطِه  استدلالی است که از نظر علم منطق نادرست باشد. مغالطه جزئی از برهان است که به طور قابل اثباتی در منطق آن ایراد وجود دارد و بنابراین کل برهان را نامعتبر می‌سازد.

مغالطه ممکن است برای وارونه کردن حقیقت(ها) به کار رود. مغالطه‌گر کسی است که از روی استدلال نادرست به یک نتیجهٔ درست یا نادرست رسیده‌است و ممکن است آن نتیجه را برای نتیجه‌گیری‌های دیگری هم به کار گیرد.



آیا تشخیص مغالطه در استدلال‌های حقیقی مشکل نخواهد بود وقتی که این استدلال‌ها غالباً در ساختارهای خود از الگوهای بدیع و فصیحی استفاده می‌کنند که اتصالات منطقی در بین اظهارات آن‌ها مبهم و نامفهوم می‌شود و گوینده با ایجاد خود بزرگ‌بینی کاذب در شنونده او را  به نتایج مورد نظر او متقاعد می‌کند؟

آیا انتشار خبر دروغ در سطح وسیع، که دروغ مغالطه و عامل لغزش اندیشه است باعث غفلت و کج‌روی ما نخواهد گردید؟



 آیا نادرستی مقدمات استدلال باعث عدم اعتبار کل استدلال نمی‌شود؟


گل سر مامانٍ حامد




فرهنگ حجاب برای ما جز نفرت بین زن و مرد چیزی نداشته

در رابطه با موضوع قصاص مجید







قرار بود روز شنبه‌ای که گذشت مجید که با پاشیدن اسید روی دختر دلخواهش آمنه بهرامی نو، وی را کور کرده و چهره اش را سوزانده، از ناحیه هر دو چشم با ریختن قطرات اسید مجازات بشود


قرار بود این حکم در وهله اول به دست خود آمنه و در صورت امتناع، توسط متخصصان اجرا شود. مجید، دو سال پیش، به خاطر رد تقاضای ازدواجش از سوی آمنه، به جهره اش اسید پاشیده بود


آمنه برای مداوا به اسپانیا فرستاده شد، اما درمان وی موثر واقع نشد و در نتیجه وی و خانواده اش مجددا ً خواستار قصاص مجید شدند


آمنه حدود یک سال پیش به کسانی که از وی خواستار گذشتن از قصاص شده بودند، گفته بود زیاد ناراحت وی نباشید، او بر خلاف من بی حس خواهد شد و زیاد درد نخواهد کشید.


در فضاهای مجازی بحث بر سر درستی و غلطی عمل قصاص فراوان می‌شود و من متاسفم که میبینم این موضوع بدیهی چقدر مورد عفلت واقع شده که عمل جنون آمیز مجید در مقابل قصاص کردن وی از طرف دستگاه قضائی به نیابت آمنه و یا بدست خود آمنه که خوب می‌داند معنای آن چیست چقدر کوچک می‌نماید


و متاسفم برای مردمی و حکومتی که نمی‌دانند ترویج فرهنگ انتقام و خشونت نه تنها کمکی به رفع خشونت نخواهد کرد بلکه به آن دامن نیز خواهد زد



در آخرین ساعات شب قبل از اجرای حکم دستور توقف آن داده شد و فعلا حکم معلق است

واقعا اسباب حیرت است صدور چنین حکمی

*****************************
طنز


گل سر مامانٍ حامد


•بابا

• جان بابا دختر قشنگم

• حکم مجید اجرا نشد ها

• میدونستم دخترم اجرا نخواهد شد

• چرا بابا باید اجرا بشه که حساب کار دستش بیاد

•ولی دخترم کسی نمی‌تونه اینچنین بی رحمی داشته باشه

• چرا بابا چرا! باید با اسید چشماشو کور کنن تا حامد دیگه جرات نکنه بگه اسید میریزم رو صورتت مثل امنه بشی

• حامد همچین حرفی زد؟

• اره منم بهش گفتم  بچه ی طلاق اونم گفت صورتت رو مثل آمنه میکنم ها منم گفتم بکنی تو چشم خودت اسید میریزن

• شاید بد نباشه با مامان حامد یک صحبتی داشته باشم

• اه بابای ناقلا دنبال بهانه میگشتی با مامان حامد صحبت کنی ؟ می‌خوای باز مامان غوغا کنه قهر کنه بره دوباره؟ نخیرم نمی‌خواد عمرا !

• عمرا یعنی چی دخترم؟

مرد و زن در مسیر تکامل



مطلب زیر نظر شخصی من است 
برای اعتبار سنجی آن به درباره وبلاگ مراجعه کنید
نقل مطلب در هر صورت مجاز نیست در صورت لزوم لینک بدهید 

وفاداری مهمترین خصیصه‌ی یک زوج برای غنا بخشیدن به زندگی خود است و بخصوص برای مردان باید تاکید شود هیچ لذتی نمی‌تواند ارزش از دست دادن اطمینان همسر را داشته باشد

اما خوب است بدانیم که ریشه‌ی تمایلات غریزی ما و علت تفاوتهای رفتاری زن و مرد چیست

×××××××××××××××

اگر تمام زنهای دنیا در یک قفس بزرگ باشد که کلید آن دست یک مرد باشد چکار می‌کند؟
جواب: برای هر شب یک زن به تعداد روزهای عمرش از میان زیباترین آنها انتخاب و مابقی را در قفس زندانی و کلیدش را نابود می‌کند تا مردهای دیگر دستشان به آن زنان نرسد

اگر تمام مردان عالم در یک قفس باشد و کلید آن در دست یک زن باشد چه می‌کند؟
جواب: از میان آنها مردی را که قویترین و برازنده‌ترین باشد انتخاب و مابقی مردان را آزاد می‌کند تا زنان دیگر سرگرم شده تا سراغ همسر او نیایند



این واقعیت فطرت زن و مرد است و تعارف بردار هم نیست

اخلاقی یا ضد اخلاقی ، درست یا غلط مردان فطرتا دوست دارند با تمام زنان دنیا باشند و زنان فطرت دوست دارندفقط با یک نفر باشند ولی چرا؟

این ما نیستیم که تصمیم می‌گیریم تمایل باطنی ما چه باشد
این تمایل باطنی ما است که باعث می‌شود
نسل ما با این نوع گرایش باقی بماند و یا از بین برود


فرض کنید در یک کلنی انسانی و در عصر حجر این اشکال مرد و زن وجود دارد

تحقیر چادری ها


حجاب در ایران شده داستان چاه کنی که افتاد ته چاه
 وحالا صد تا عاقل هم نمی توانند نجاتش دهند



علی میرمیرائی نویسنده و خبرنگار از اصغر فرهادی در مصاحبه‌ای پرسید :

تحقيقي در ژاپن انجام شده به اين شكل كه يك دوربين را در اتوبوسي قرار دادند و مسافرها آمدند سوار شدند. هر كس كه سوار ميشد نفر ميآمد كنار او مينشست و صندليها بعدي دقيقاً دوتا دوتا تكميل ميشد و ميرفت بعدي... عين دومينو. در ايران هم اين كار را كردند حاصلش حيرتآور بود. اولين شخص صندلي اول مينشست. دومي صندلي آخر يعني با حداكثر فاصله نسبت به مسافر قبلي، و تا وقتي كه حتي يك صندلي خالي بود، هيچ صندلياي دونفره نشد. خيلي نكته مهم و قابل تاملي است. اين تفاوت از كجا ميآيد و چرا؟

جواب را من در نوشته‌ی این دختر خانم که ایشان نیز نوشته‌ی دختر دیگری را آورده نهفته می‌دانم
 
حجاب امروزه بشدت اثرات نامطلوب خود را در جامعه‌ی ایران پدیدار کرده و تفکر غلط پشت آن بشدت در روابط بین انسانها لطمه وارد کرده است 


 مطالب زیر تماما از وبلاگ  زهرا   نقل شده است 

×××××××××××××××××××××××××××

چرا اکثرا چادریها رو تحقیر می کنند؟!


* اینهایی که دارم این پاپین کپی می کنم بخشهایی از وبلاگ خانومی به نام خرس قهوه ای هست که من امروز وبلاگش رو خوندم و خیلی خوشم اومد. اون درددل کرده که چرا ماها اکثرا چادریها رو تحقیر می کنیم؟! من به شخصه چه به چادری و چه غیر چادری احترام میگذارم و معتقدم که نباید از روی ظاهر آدما قضاوت کرد. اونقدر متنش صادقانه و رک و راست بود که دلم نیومد همه اشو نذارم. حالا خرس قهوه ای چی نوشته:
«همین می شه که آدم خسته می شه. همین می شه که آدم دل زده می شه. آدم دلش می خواد بره یه جایی که مردمش از روی ظاهر قضاوت نکنن. دلش می خواد همه ی زندگیش و بریزه گوشه یه چمدون و بزنه به چاک! بره اونجایی که معیارشون برای سلام های گرمشون یا خم شدن تا نوک شصت پاشون٬ مارک لوازم ارایش خانومه یا مدت ریش مرده نباشه! حالم بهم می خوره از همه نگاه هایی که با تحقیر به آدم دوخته می شن. نگاه هایی که از بالان! من دلم گرفته…من دلم از سردی همه این مردم گرفته. بذار بگم. چه فرقی می کنه اگه چار نفر به خاطر این که واقعیت خرس قهوه ای یه دختر چادریه دیگه اینجارو نخونن؟! به همون جهنمی که این روزا همه رو حواله می کنم همونجا!

مهارت عاشقی

مطلب زیر نگاه شخصی من است به عشق بر اساس جهان بینی من




عشق یک مهارت است نه یک اتفاق

مـــــهارت در دلــــــــبری و دلدادگی


عشق موهبتی که همه چیز حکایت از آن دارد
 مبنی بر اینکه کاملترین و انسانی ترین هدف زندگی انسان باید باشد



مطلب زیر نظر شخصی من است 
برای اعتبار سنجی آن به درباره وبلاگ مراجعه کنید
نقل مطلب در هر صورت مجاز نیست در صورت لزوم لینک بدهید 




عشق چیست ؟

عشق یک مهارت است نه یک اتفاق

مـــــهارت در دلــــــــبری و دلدادگی



ما تا زمانی که درک درستی از ماهیت زندگی، چرائی وجود خود و جایگاه انسان در این کره‌ی خاکی نداشته باشیم نخواهیم توانست برای هیچ وجهی از زندگی خود تفسیر و معنای درستی ارائه بدهیم

علت اینکه وضعیت انسان ایرانی امروز چنین تاسف بار و شرم‌آور شده نیز همین است که مبنای تمام باورهائی که به او القاء شده داستانها و آرزوهای چندین هزار ساله‌ی انسان باستانی برای داشتن عمر جاودانه و غلبه بر ترس خود می‌باشد

ادیان ابراهیمی که توسط ابراهیم و فرزندانش و با پروراندن و تدوین افسانه‌های اقوام پیش از خود ساخته و پرداخته شده شاید میتوانسته سبب آرامش و معنا دهی به زندگی انسان آن روزگار باشد اما برای انسان امروزی که از یک طرف با اسرار جهان آشنا شده و هر روز هزاران سئوال جدید پیش روی خود دارد و از طرفی این عقاید کهنه و داستانهای بچه گانه را باید بپذیرد فقط اسباب سرگشتگی و حیرانی وی میباشد
پس بیائید لحظه‌ای تمام آن پاسخهای بی معنا را به آن آرزوهای کهن دور بریزید و با واقعیات تا آنجا که ذهن یک انسان می‌تواند درک کند روبرو شوید

هدف از خلقت چیست؟
برای درک و فهم هدف یک پدیده باید ماهیت آنرا درک کنیم

امروزه ثابت شده که عالم محدود به ماه و خورشید و زمین و انسان و حیوانات و نباتات و جامدات مشهود و پیرامون ما نیست بلکه ما جزء بسیار بسیار کوچکی از عالم هستی هستیم بنابراین نباید تعجب کنیم که تا این حد جهانبینی دینی که بر مبنای انسان به عنوان اشرف مخلوقات و در نظر گرفته می شود ناکارآمد است

اما ما از عالم هستی چه میدانیم؟

چیزهائی که ما از عالم هستی میدانیم نسیار اندک است 
ما میدانیم که جهان از یک انفجار بزرگ که با خلق مقدار زیادی ماده و انرژی همراه بوده به وجود آمده و فرایند انبساط و سرد شدن این انفجار باعث به وجود آمدن هزاران کهکشان و ستاره و سیاره شده که در این میان کره ی زمین بخش کوچکی از این عالم بزرگ است

پس دانسته های ما از عالم بسیار ناچیز است

غرور مضحک و احمقانه

متنی ادبی و کوتاه در مورد خصوصیات زنان


خیلی نادانی و حماقت میخواد که کسی بتونه به این راحتی عشقتون را ازتون بگیره
 چون نمی‌خواید اون غرور مضحک و احمقانه رو بریزین دور 


مطلب زیر نظر شخصی من است 
برای اعتبار سنجی آن به درباره وبلاگ مراجعه کنید
نقل مطلب در هر صورت مجاز نیست در صورت لزوم لینک بدهید 





نازنین موجودی است زن

فقط یک چیز در جواب اینهمه مهربانی و لطفی که داره میخواد


قدرشناسی


یعنی اینقدر سخته که به خانمها ابراز محبت کردن؟

وقتی با یک لبخند میشه اینهمه دلشون را بدست آورد؟

با یک جمله‌ی محبت آمیز دنیائی خوشحالشون کرد

حتی یک شاخه گل ناقابل که از باغچه‌ی دم در خونه میشه کند

یا یک جمله‌ی محبت آمیز که میشه از روی یک تیکه ی روزنامه پیدا کرد و حفظ کرد توی گوششون خوند

یا یک نامه با خط خرچنگ قورباقه که میشه روی پوست آدامس نوشت و توی کفششون گذاشت

خیلی نادانی و حماقت میخواد که کسی بتونه به این راحتی عشقتون را ازتون بگیره
 چون نمی‌خواید اون غرور مضحک و احمقانه رو بریزین دور و فقط یک کلام بهش بگین


دوســــتت دارم


.

پرده‌ی بکارت یا جهالت؟



اما آیا طبیعت این لایه‌ی پوست نازک را برای این در بدن انسان قرار داده
تا جنس نر هنگام ازدواج با نوع ماده از دست نخورده بودن او مطمئن شود؟



مطلب زیر نظر شخصی من است 
برای اعتبار سنجی آن به درباره وبلاگ مراجعه کنید
نقل مطلب در هر صورت مجاز نیست در صورت لزوم لینک بدهید 



شاید یکی از مصدیق بارز عقب ماندگی انسان شرقی اهمیت جاهلانه ای است که به زائده ی هایمن می‌دهد که این موضوع از نامی که برای آن گذاشته است مشهود است

پرده‌ی بکارت !!!


بکارت در لغت به معنی بکر بودن یا دست نخورده بودن می‌باشد


اما آیا طبیعت این لایه‌ی پوست نازک را برای این در بدن انسان قرار داده تا جنس نر هنگام ازدواج با نوع ماده از دست نخورده بودن او مطمئن شود؟


پردهٔ بکارت بافت نازکی‌ست از جنس مخاطی که ورودی مهبل را به صورت ناقص می‌پوشاند. فرج جنین در مراحل اولیه رشد کاملاً بسته‌است و به مرور لایه‌های پوستی به صورت ناقص از هم جدا می‌شوند و پردهٔ بکارت را تشکیل می‌دهند. این عضو شکل ثابتی ندارد و در بسیاری از زنان از ابتدا وجود ندارد.

پرده‌ی بکارت طبق آخرین تحقیقات انجام شده کارکردی اینچنین دارد


برخی پرده بکارت را موجب حفظ دستگاه تناسلی از بیماری‌های عفونی در دوره جنینی می‌دانند. عده‌ای نیز پردهٔ بکارت را عضوی در حال تحلیل رفتن می‌دانند (مانند آپاندیس و انگشت کوچک پا). در برخی جانواران مانند اسب، وجود پرده مانع از بیرون ریختن منی از مهبل در هنگام جفت‌گیری می‌شود که در بقای نسل موثر است به نظر می‌رسد که پردهٔ بکارت نمونهٔ تحلیل‌رفتهٔ این عضو در انسان باشد

تعریف زن کوتاه و کامل

خداوند موجودی را خلق کرد و نامش را مرد گذاشت.

از او پرسید! آیا راضی هستی؟

جواب داد : هرگز !
پرسید چی میخواهی؟

گفت:

  •  آیینه ی میخواهم که در آن بزرگی خود را تماشا کنم

  • مشعلی میخواهم که به آن رهنمای شوم

  • مجسمه ی میخواهم که به زیبایی اش چشمم را نوازش کنم

  • و بالشی میخواهم که هنگام ضرورت در پشت آن مخفی شوم.


آن بود که خداوند نیاز مرد را اجابت کرد و زن را آفرید

ازدواج به سبک آلمانی



وقتی گزارش را می خوانید به تفاوت های ازدواج ایرانی و آلمانی دقت کنید. ازدواج در سال های اخیر در آلمان رونق یافته است. اما کارکرد اصلی ازدواج دیگر تأمین و پاسحگویی به نیاز جنسی نیست زیرا زن و مرد اساسا قبل از ازدواج رابطه جنسی را برقرار می کنند و بعد درباره ازدواج تصمیم می گیرند.
مسئله بکارت هم بطور کامل منتفی شده است. اساسا داشتن تجربه جنسی قبل از ازدواج از شروط ازدواج است. آداب و آیین های دیگر مانند دادن هدبه و انجام تشریفات هم وجود دارد اما همه چیز «عقلانی شده» است.
زمان ازدواج یعنی زمانی که زوجین تصمیم به ازدواج می گیرند بعد از داشتن یک دوره طولانی روابط جنسی آزاد با یکدیگر است.


یعنی زمانی که دیگر تنها برای شور و شوق جنسی با هم ازدواج نمی کنند و اطمینان پیدا می کنند که همه چیز یکدیگر را پسندیده اند و مسئله داشتن سکس نیست. در اینجا نیز قاعده عقلانیت حکومت می کند.


مطلب زیر متنی است موجود در سایت فرهنگ شناسی دکتر فضل الله افضلی تحت عنوان عروسی به سبک آلمانی







خانم اشمیتز، به نظر شما برگزاری مراسم عروسی در چند سال اخیر در آلمان تغییر محسوسی داشته است؟ برگزاری جشن عروسی میان جوانان امروزی آلمان چگونه است؟

زن شایسته‌ی پرستش است


صحبت از موجودی است که خالق است و زاینده

.................. چه چیز را می‌توان از او سزاوارتر از آن پیدا کرد که لایق پرستیدن باشد؟


مطلب زیر نظر شخصی من است 
برای اعتبار سنجی آن به درباره وبلاگ مراجعه کنید
نقل مطلب در هر صورت مجاز نیست در صورت لزوم لینک بدهید 




 زن کیست ؟


صحبت از موجودی است که خالق است و زاینده



اولین صدائی که می‌شنویم صدای قلب اوست

گرمای وجود اوست که آرامبخش اضطراب بی حد ما از حضور در دنیای سرد و ترسناک پیش روی ماست
وجود ما از شیره‌ی جانش ساخته شده و بدن ما از شیر وجودش رشد می‌کند

هر گاه در قدم‌هایمان لغزش داشتیم و بر زمین خوردیم فریاد کشان و اشک ریزان نگاهمان به دست او بود که به یاری ما بیاید و ما را در آغوش کشد تا آرامش پیدا کنیم

او برای ما چه بود؟

به عنوان خواهر ما را حمایت کرد

 و اسباب تفریح ما بود در هیبت دخترک همسایه چون او را دست انداختیم و به لطافت زنانه‌اش خندیدیم

لذت بی حساب به کام ما ریخت آنگاه که دزدانه بوسه‌ی بر لبهایش زدیم
و مردانگی خود را در کامجوئی از او که بخیال خود با فریب دادنش بدست آمده بود اثبات کردیم

دنیای عشق و عاشقی را به ما آموخت آنگاه که دل از او ربودیم
و جهانی محبت و مهربانی را نثارمان کرد آنگاه که دل به او دادیم

با یک شاخه‌ی گل دنیائی از قدرشناسی در نگاهش به ما می‌داد
و در مقابل این همه فقط انتظار داشت به او یادآور شویم که

دوستش داریم

با همه‌ی توانمندیش با فروتنی همسری ما را پذیرفت
و برای ما چون خدمتگذاری خدمت کرد تا ما احساس سروری و پادشاهی کنیم
 و نطفه‌ی ما را در کالبد وجودش پروراند تا ما صاحب اولاد شویم

و در مقابل این همه ما با او چه کردیم؟

عشق از دیدگاه علم فیزیولوژی روان


نوشته ی جان كورن ول

عشق يكى از موضوعات مورد توجه دانشمندان در سال هاى اخير بوده به خصوص عشق ميان مرد و زن يا عشق رمانتيك _ به عنوان پديده اى عميقا فيزيكى _ هدف كنكاش هاى علمى قرار گرفته است. در عشق رمانتيك سلول هاى عصبى، هورمون ها، مغز و فشار خون، قلب و معده در حالتى از شوريدگى قرار مى گيرند.
جالينوس پزشك مشهور يونانى در قرن دوم ميلادى اصرار داشت كه عاشق شدن موضوعى مربوط به اخلاط چهارگانه بدن است، به عبارت ديگر هنگامى كه تعادل صفرا و سودا و بلغم و خون به هم مى خورند.

اين نظريه اخلاط اربعه تا قرن نوزدهم دوام آورد و در اين هنگام بود كه با نظريه هاى جديد در مورد زيست شناسى سلولى جايگزين شد. اما با اين وجود متخصصان نوين فيزيولوژى (كاركردشناسى) بدن نيز عشق رمانتيك را ناشى از مواد شيميايى طبيعى قدرتمندى در بدن مى دانند.

معجزه را باور داشته باش





مطلب زیر نظر شخصی من است 
برای اعتبار سنجی آن به درباره وبلاگ مراجعه کنید
نقل مطلب در هر صورت مجاز نیست در صورت لزوم لینک بدهید 



وقتی که فقط یک معجزه می‌تواند زندگی تو را تبدیل به یک جشن با شکوه کند

معجزه را باور داشته باش و منتظرش باش


من همواره ایمان داشتم و زندگی من سراسر معجزه بوده و هست

کسی که به معجزه ایمان نداره هرگز ایمان پیدا نخواهد کرد چرا که بدون ایمان معجزه‌ای نیست
 و او فقط به معجزه‌ای مومن خواهد شد

به او بگو چه معجزه‌ها که می‌آیند و رخ می‌دهند و تو نمی‌بینشان و می‌روند و تو هرگز نمی‌فهمی که کی آمد و کی رفت و همچنان بر عقیده‌ات پافشاری می‌کنی که معجزه حرف گزافه‌ای است سودای نابخردان و اینها که خوشبختند شانس و اقبالشان بلند بوده

خوب همان اقبال بلند را تو معجزه‌ای بدان برای ایشان

اگر از ته دل منتظرش بودی و نیامد بگو نیست چون باورش نداری از کجا معلوم آن درویشی که کنار گذر تعارفت زد به لقمه‌ی نانش و تو پوزخندی زدی و رفتی سفیری نبود حامل معجزه‌ات

و ار کجا می‌دانی همین بلائی که از آن نالان هستی مقدمه‌ی معجزه‌ای بزرگ نباشد؟



پایان صحبتهای دخترانه::



«هلن فیشر» انسان شناس در مورد چند همسری، وفاداری و اینکه چرا یک دختری جوان مثل «مونیکا لوینسکی» باید به دوست یا خواهر گفته ای مثل «لیندا تریپ» اطمینان کند، با ما صحبت می کند.

نوشته «تریسی کوآن»

ترجمه آزاد و اقتباس «تارا»


4 فوریه 1998 با افکاری پریشان از خواب بیدار شدم در حالیکه داشتم به رابطه بین مونیکا و لیندا دوست و خواهر گفته بزرگتر، و قاعدتاً رازداری، که به مونیکا خیانت کرد فکر می کردم. آیا این به معنای هشدار و زنگ خطریست در جهت پایان صحبتهای واگویانه دختران و زنان...؟! به زمانیکه خودم در دوران نو جوانی و سپس حتی بعدها از اینگونه امور آنهم بدون نوبت و بی آنکه اصلاً دست خودم بوده یا مورد سؤالی واقع شده باشم تند تند حرف زده و پشت سر هم ورّاجی نموده، فکر می کردم. سپس گوشی تلفن را برداشتم و به دکتر «هلن فیشر» یک انسان شناس تکاملی، استادی که حرفای زیادی راجع به منشا صحبت دخترها می داند تلفن کردم...


هلن فیشر

آپارتمان فیشر واقع در مانهاتان نیویورک که در یک ساختمان آرام شرقی در محدودة پارک مرکزی قرار دارد خیلی ظریف و زیبا اما دنج است. در اتاق خوابش عکس رنگی که یکی از دوست پسرهای قبلی اش کشیده بود آویزان است. در این عکس دوست پسرش در حال در آوردن لباس از تن اوست در حالیکه فیشر از کمر به پایین لباس ندارد. بدن تمیز، نحیف و زنانه ای دارد؛ تقریباً مثل آپارتمانش. فیشر به من گفت: ” گرچه فرصت های فراوانی برای ازدواج داشتم تنها یکبار و فقط برای مدت 6 ماه ازدواج کردم و چون می خواستم رابطه ام را با همسرم حفظ کنم از او جدا شدم. “


فیشر به مدت یکسال عضو هیئت برنامه ریزی مقام و ارزش والدین در شهر نیویورک است. وی می گوید: ” اگر من برای چیزی ارزش شهادت آنهم با رفتن به زیر تانک قائل باشم؛ همانا حقّ زنان است در صاحب اولاد شدن هر گاه که اراده اش کنند.“ انتخاب فیشر این بود که فعلاً از آن خود بچه ای نداشته باشد اما وی بفطانت اشاره می کند که: ”خواهر دو قلوی همسان من یک بچه دارد. پس منهم دیگر ژنهایم را کپی کرده ام.“ و در ادامه میگوید. ”هر فرد آرزوی جاودانه ساختن DNA خود را دارد.“ که در ضمن تأکید دارد بر آنکه: ” این امر جزو خصوصی ترین تصمیمات بشر نیز هست.“



شرکت کنندگان در سخنرانیهایش را معمولاً قاضی های فدرال، آکادمسینها و انسان شناسان و زنان حرفه ای تشکیل میدهند. در آخرین کتابش «آناتومی عشق، تاریخ طبیعی تک همسری، زنا و طلاق» فیشر در ارتباط با ازدواج و طلاق و مقایسه آن بین افراد بشر و دیگر حیوانات صحبت میکند. او در سال 1982 کتاب «قرارداد سکس، تکامل رفتار بشر» را با همکاری «ویلیام مارو» منتشر کرد. و اکنون وی کتابی راجع به چگونگی تفاوتهای جنسی در مغز و تأثیر آن بر فرهنگ قرن بیست و یکم را در حال اتمام است.



میگوید: ”ما آمریکائیها عاشق عشقیم...“ کما اینکه خود او نیز به این موضوع علاقه وافر نشان میدهد و از همینرو افکارش و پروژه هایش را در این زمینه تا حدی با من در این مصاحبه به مشارکت میگذارد. فیشر در حال مطالعه طبیعت ویژگیهای «شیدایی مغز» می باشد، چیزی که در واقع در مغز انسان رخ میدهد هنگامیکه بشدت عاشق شود. وقتی که صورت مونیکا لوینسکی را در صفحه اول مجله پست نیویورک دیدم اولین فکری که به ذهنم رسید این بود: ... تریسی-جان، اگر با شخصی همبستر بشوی که طرف رئیس جمهور یک امپراطوریست آن را مبادا احمق بشی و به کسی بگی، ها ...! همین افکار و دیالکتیکهای شخصی را با فیشر نیز در میان گذاشتم و در زیر پاسخها و سؤالات من را بدین بهانه در این مصاحبه میبینید:


میگوید: ”زنها صحبت می کنند. این طبیعت بشر است. هر زنی دیگری هم که بجای مونیکا بود در صورت همخوابی با مقامی مهم همچون رئیس جمهور وقت درست مانند او میرفت و از آن تجربه با دیگران صحیت و غلو می کرد اما نکته در اینست که با که؟! اگر بیل کلینتون واقعاً زناکار با هوشی بود میبایست زنی را انتخاب می کرد که خیلی چیزها، در صورت برملا شدن روابطشان، برای از دست دادن داشته باشد. در حالیکه مونیکا هزینه زیادی برای پرداختن این رسوائی نداشت. او جوانی بود فاقد مقام، پول و شهرت و نیز مادری دارد که با غرور دربارة اینکه با خواننده اپرا خوابیده است صحبت می کند. در حالیکه هر دو به نظر مشکوک میرسند.“

”وقتی مردها در حال ورّاجی با یکدیگرند معمولاً دری وریهایشان بیشتر راجع به ورزش و تجارت است. زنها امّا در مورد احساسات و معشوقه هایشان؛ چون زنها بیشتر به روابط و تجربه های عاطفی ناشی از آنها علاقه دارند.“


از فیشر میپرسم پس چرا مردها کمتر راجع به سکس و حتی کمتر از آن در باره آمیزش صحبت می کنند؟

ارتباط حجاب و عفاف!

نظرات شخصی

همانطور که مرد هیز مسئولیت خود را ادا نمی‌کند زن محجبه نیز دارد از خود رفع
مسئولیت کرده و این توقع و انتظار را در مردان ایجاد می‌کند که مدعی تحریک شدن 
خود گردند و بابت تحریک شدن خود از دیگران طلب کار شوند.

مطلب زیر نظر شخصی من است 
برای اعتبار سنجی آن به درباره وبلاگ مراجعه کنید
نقل مطلب در هر صورت مجاز نیست در صورت لزوم لینک بدهید 








این نظرات شخصی من است که معتقدم حجاب آفت عفاف و مانند یک بیماری مسری در جامعه گسترش می‌یابد و مانند اعتیاد انسان را مبتلا و موجب بی مسئولیتی انسان می‌شود

وبا از بی مسئولیتی انسان ناشی می‌گردد:

 مسئولیت زن در زیبا بودن و مرد در نجیب بودن

ارتباط حجاب و عفاف به نظر من رابطه‌ای به نسبت معکوس است نه مستقیم

اما

چون حجاب در کشور قانون است مخالفین آن نه با قانون شکنی بلکه با کار فرهنگی باید با آن مبارزه کنند

برزو دوست عزیزی است که در هلند زندگی می کند و برای بهتر شدن انتقال مفاهیم با من در گفتگوها شرکت می‌کند و با نقد مطالب موجب حلاجی بیشتر آن می‌شود

من تعارفات بین بحث‌ها را که بسیار هم زیاد بود حذف کرده‌ام

Borzu گفت...

چون حجاب در کشور قانون است مخالفین آن نه با قانون شکنی بلکه با کار فرهنگی باید با آن مبارزه کنند

دوست خوبم ،
کاملا موافقم، بد حجابی روش صحیحی برای مبارزه نیست،
البته زنی را برای همه عمر مجبور به رعایت حجاب کردن
بدون اینکه درک صحیحی از لزوم رعا یت حجاب
بدون درک لزوم رعایت آن
و بی پاسخ ماندن سوالش که چرا حتا در محافل خصوصی حق انتخاب ندارد را.
میتوانیم از مسببات طغیان بد حجاب بدانیم
بنابر این بد حجابی میتواند دلیل بر بی مسولیتی باشد اما دلیل بر بی فرهنگی نیست، لا اقل نه در همه ی موارد.
راه حال را هم که شما خیلی روشن فرمودهاید

دسامبر ۱۶, ۲۰۱۰، ساعت ۱:۱۴ 

انسان سکولار گفت...

برزوی عزیز

حال مرا تصور کنید که می‌دانم ریشه‌ی بسیاری از مشکلات جامعه‌ی ما همین فرهنگ حجاب و عفاف است و این موضوع دارد ریشه‌ی جامعه و فرهنگ و اخلاقیات را می‌خشکاند و در عین حال می‌بینم جامعه‌شناسان و متولیان فرهنگی مفتخر هم هستند به این موضوع و به خود نیز می‌بالند که عفاف را با حجاب می‌خواهند بدست بیاورند و متاسفانه علمای مذهبی هم بی‌پروا اعلام می‌کنند که حجاب از الزامات دین است و مخالف حجاب مرتد است!!!

حال به نظر شما چون منی که می‌داند و سکوت را نشانه‌ی بی مسئولیتی می‌داند چه باید بکنم؟

دسامبر ۱۸, ۲۰۱۰، ساعت ۱۸:۳۷