مطالب این وبلاگ نظرات شخصی من است مگر صراحتا منبع آن ذکر شده باشد برای شناخت بیشتر از من به "درباره ی وبلاگ" مراجعه کنید

عشق آخر







کجاست اون دختری که وقتی موهاش رو با حرکت سرش می اندازه یک طرف

چون مردی را محو تماشای خودش ببینه لبخندی دلنشین رو لباش بشینه؟



دختری که براش اهمیتی نداشته باشه کسی از دیدن بدن ظریفش لذت ببره

دختری که روح بزرگش توی حجاب طاقت نیاره و

بخواد همه عالم ببینند که چقدر زیبا و دلرباست


دختری که مردها را هیز و هرزه نمی دونه و بهشون اعتماد داره

دختری که وقتی کسی رو دوست داشته

با تمام وجود هر چی داشته به پای عشقش ریخته

و هیچ چیز رو از معشوقش دریغ نداشته


دختری که راحت بشه دلشو رو بدست اورد

و تا بحال عاشق دهها نفر شده باشه

عاشق مردان چرب زبون و فریبکار 

که قدر عشق اون رو ندونسته باشن

و رهاش کرده باشند

نه من دختران حسابگر و عاقبت اندیش را دوست ندارم






آنها که همه جور خفت را بجان می خرند مبادا پیش شوهر زبانشان کوتاه باشد


و نتوانند بکارتی دروغین را بر سر او بکوبند




من آن دختری را می خواهم که دهها بار فریبش داده باشند


و هنوز هم زود باور و ساده دل مونده باشه


این می تونه اون قلعه ی آخرینی باشه که من باید


همه ی تجربه ام رو بکار ببرم تا به فتح اون یک عمر مفتخر باشم



نه بخاطر اینکه بدست آوردنش سخته


قلب مهربون و عاشق پیشه ی چنین دختری


لایق یک عمر تلاش پایان ناپذیر من خواهد بود که


خودم بهتر از رقبا گولش بزنم و فریبش دهم







۲ نظر:

ناشناس گفت...

عالی بود
محشر بود
واقعا لذت بردم و باهات موافقم
مرسی

ناشناس گفت...

بودند این جور دخترهایی که بعد از اعتماد کامل به عشقشون و....... تنها چیزی که براشون موند بی آبروییو تنهاییو تحقیر بود
کجان اون مردهایی که مردن؟؟؟؟