مطالب این وبلاگ نظرات شخصی من است مگر صراحتا منبع آن ذکر شده باشد برای شناخت بیشتر از من به "درباره ی وبلاگ" مراجعه کنید

زن شایسته‌ی پرستش است


صحبت از موجودی است که خالق است و زاینده

.................. چه چیز را می‌توان از او سزاوارتر از آن پیدا کرد که لایق پرستیدن باشد؟


مطلب زیر نظر شخصی من است 
برای اعتبار سنجی آن به درباره وبلاگ مراجعه کنید
نقل مطلب در هر صورت مجاز نیست در صورت لزوم لینک بدهید 




 زن کیست ؟


صحبت از موجودی است که خالق است و زاینده



اولین صدائی که می‌شنویم صدای قلب اوست

گرمای وجود اوست که آرامبخش اضطراب بی حد ما از حضور در دنیای سرد و ترسناک پیش روی ماست
وجود ما از شیره‌ی جانش ساخته شده و بدن ما از شیر وجودش رشد می‌کند

هر گاه در قدم‌هایمان لغزش داشتیم و بر زمین خوردیم فریاد کشان و اشک ریزان نگاهمان به دست او بود که به یاری ما بیاید و ما را در آغوش کشد تا آرامش پیدا کنیم

او برای ما چه بود؟

به عنوان خواهر ما را حمایت کرد

 و اسباب تفریح ما بود در هیبت دخترک همسایه چون او را دست انداختیم و به لطافت زنانه‌اش خندیدیم

لذت بی حساب به کام ما ریخت آنگاه که دزدانه بوسه‌ی بر لبهایش زدیم
و مردانگی خود را در کامجوئی از او که بخیال خود با فریب دادنش بدست آمده بود اثبات کردیم

دنیای عشق و عاشقی را به ما آموخت آنگاه که دل از او ربودیم
و جهانی محبت و مهربانی را نثارمان کرد آنگاه که دل به او دادیم

با یک شاخه‌ی گل دنیائی از قدرشناسی در نگاهش به ما می‌داد
و در مقابل این همه فقط انتظار داشت به او یادآور شویم که

دوستش داریم

با همه‌ی توانمندیش با فروتنی همسری ما را پذیرفت
و برای ما چون خدمتگذاری خدمت کرد تا ما احساس سروری و پادشاهی کنیم
 و نطفه‌ی ما را در کالبد وجودش پروراند تا ما صاحب اولاد شویم

و در مقابل این همه ما با او چه کردیم؟



یک کلمه‌ی محبت امیز هم نثار او نکردیم

و دلش را بارها شکستیم

او را ضعیفه خواندیم و تحقیرش کردیم

سهم او را از ارث پدرش نیمه دادیم و او را نصف یک مرد به حساب آوردیم

ظرفیت درک زیبائیش را نداشتیم او را زشت خواستیم و در خانه مبحوس کردیم

و چون به اندیشه و تفکر زنانه‌اش محتاج بودیم اجبارش کردیم که خود را در پارچه‌ای بپیچد
تا مبادا ما شرمنده‌ی زیبائی‌اش شویم و نتوانیم بر سرش فریاد بکشیم و حقش را از او دریغ کنیم

او را چون تن به ازدواج ما نداد تحقیر کردیم تا با اندک مهریه‌ای تن به بردگی ما دهد
 تا به زور قانون مجبور به تمکینش کنیم

خود زنانمان را در حصار کردیم و دنبال زنان دیگر رفتیم و 

جوانیش را به یغما بردیم و به صرافت تجدید فراش افتادیم

و با همه‌ی اینها او چکار کرد ؟

او باز هم
 مــــادری کـرد
 خواهری کـرد
 همسـری کـرد
دخـــتری کـرد 
و هر زمان که درمانده و گرفتار بودیم
 به آستان همو پناه آوردیم


 و هرگز ناامید از درگاهش برنگشتیم

حال انصاف باید داد

 اگر او رحمان ترین نیست

 اگر او رحیم ترین نیست

پس چه چیز را می‌توان از او سزاوارتر از آن پیدا کرد

که لایق پرستیدن باشد؟

هیچ نظری موجود نیست: